معنی بلم ، قایق

حل جدول

بلم ، قایق

کرجی


بلم و قایق

زورق ، کلک

زورق


بلم

قایق، زورق، کرجی

قایق، کرجی


قایق و بلم

لتکا

فرهنگ فارسی هوشیار

بلم

کولی ریزه ماهی (بلم برابر با قایق پارسی است)

لغت نامه دهخدا

بلم

بلم. [ب َ ل َ] (اِ) قسمی کرجی بی دیواره که از تیرهای بهم پیوسته کنند در خلیج فارس. نامی است که در جنوب به قایق دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قایق. قُفّه. طَرّاده. زورق. کرجی. لتکا.

بلم. [ب َ] (ع مص) گشن خواه شدن ناقه. (از منتهی الارب). میل کردن ناقه به فحل. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس).

بلم. [ب َ] (اِ) گیاهی است شبیه به مَرغ. (یادداشت مرحوم دهخدا).

بلم. [ب َ ل َ] (ع اِ) سخت آرزومندی ناقه به فحل و آماسیدگی شرم او از بسیاری آرزو. (از منتهی الارب). || ماهیان ریزه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوعی ماهی کوچک. (فرهنگ فارسی معین).


قایق

قایق. [ی ِ] (ترکی، اِ) کشتی. (آنندراج). کرجی. بلم. ناوچه. زورق. قُفَّه. طراده.لتکا. قارب. ترکیبات: قایق ران. قایق رانی. قایقچی.

فرهنگ عمید

بلم

زورق کوچک، قایق کوچک،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بلم

جهاز، زورق، قایق، کرجی

فرهنگ معین

بلم

(بَ لَ) (اِ.) قایق، کرجی.

معادل ابجد

بلم ، قایق

283

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری